سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زینت بخش مرد، دانش و بردباری اوست [امام علی علیه السلام]

احادیث و روایات


مردی نزد امیرالمومنین(ع) آمد و گفت: از هفتاد فرسنگ دور به اینجا آمده ام تا هفت سوال از شما بپرسم:

1- چه چیز از آسمان عظیم تر است؟

2- چه چیز از زمین پهناورتر است؟

3- چه چیز از کودک یتیم ناتوان تر است؟

4- چه چیز از آتش داغ تر است؟

5- چه چیز از زمهریر سردتر است؟

6- چه چیز از دریا بی نیاز تر است؟

7- چه چیز از سنگ سخت تر است؟

علی(ع) فرمود:

1- تهمت به ناحق از آسمان عظیم تر است.

2- حق از زمین وسیع تر است.

3- سخن چینی شخص نمام از کودک یتیم ضعیف تر است.

4- آز و طمع از آتش داغ تر است.

5- حاجت بردن نزد بخیل از زمهریر سردتر است.

6- بدن شخص با قناعت از دریا بی نیاز تر است.

7- قلب کافر از سنگ سخت تر است.

منبع

جامع الاخبار



::: چهارشنبه 97/1/1::: ساعت 9:48 عصر


در زمان خلافت عمر دو زن بر سر کودکی نزاع می کردند و هر کدام او را فرزند خود می خواند. نزاع به نزد عمر بردند. عمر نتوانست مشکلشان را حل کند از این رو دست به دامان امیرالمومنین(ع) گردید. امیر المومنین(ع) ابتدا آن دو زن را فراخوانده آنان را موعظه و نصیحت فرمود ولیکن سودی نبخشید و ایشان همچنان به مشاجره خود ادامه می دادند.

امام علی(ع) چون چنین دید، دستور داد اره ای بیاورند. در این موقع آن دو زن گفتند: یا امیر المومنین(ع) می خواهی با این اره چه کنی؟

امام علی(ع) فرمودند: می خواهم فرزند را دو نصف کنم برای هر کدامتان یک نصف.

از شنیدن این سخن یکی از آن دو ساکت ماند و دیگری فریاد برآورد : خدایا! خدایا! یا اباالحسن! اگر حکم کودک این است که باید دو نیم شود من از حق خودم صرفنظر کردم و راضی نمی شوم عزیزم کشته شود.

آنگاه امام(ع) فرمود: الله اکبر! این کودک پسر توست و اگر پسر آن دیگری می بود او نیز به حالش رحم می کرد و بدین عمل راضی نمی شد. در این موقع آن زن هم اقرار به حق نموده و به کذب خود اعتراف کرد، و به واسطه آن حضرت(ع) حزن و اندوه از عمر برطرف گردید و برای آن حضرت دعای خیر نمود.

منبع

ارشاد،مفید



::: چهارشنبه 97/1/1::: ساعت 9:21 عصر


پیرمرد نصرانی، عمری کار کرده و زحمت کشیده بود؛ اما ذخیره و اندوخته ای نداشت، آخر کار مور هم شده بود. پیری و نداری و کوری همه با هم جمع شده بود و جز گدایی راهی برایش باقی نگذارده بود. کنار کوچه می ایستاد و گدایی می کرد. مردم ترحم می کردند و به عنوان صدقه به او چیزی می دادند و او از همین راه به زندگانی ملالت بار خود ادامه می داد.

روزی امام علی(ع)، از آنجا عبور می کرد و او را به آن حال دید. در صدد جستجوی احوال پیرمرد افتاد تا ببیند چه شده که این مرد به این روز و حال در آمده است؟ آیا فرزندی ندارد که او را تکفل کند؟ آیا ره دیگری وجود ندارد که این پیرمرد در آخر عمر آبرومندانه زندگی کند و گدایی نکند؟

کسانی که پیرمرد را می شناختند شهادت دادند که این پیرمرد نصرانی است، تا زمانی که بینایی داشت و جوان بود کار می کرد، اکنون که هم جوانی و هم بینایی اش را از دست داده، نمی تواند کار کند، ذخیره ای هم ندارد، به ناچار گدایی می کند.

حضرت علی(ع) فرمودند: عجب! تا وقتی که توانایی داشت از او کار کشیدید و اکنون او را به حال خود گذاشته اید؟!

سوابق این مرد حکایت می کند، در مدتی که توانایی داشته کار کرده و خدمت انجام داده است. بنابراین بر عهده ی حکومت و اجتماع است که تا زنده است او را تکفل کند. بروید از بیت المال به او حقوقی بدهید.

منبع

وسائل الشیعه جلد2 ، صفحه 435



::: جمعه 96/12/25::: ساعت 1:31 عصر


هنگامی که امام علی(ع) می خواست به جنگ معاویه بن ابی سفیان برود و کوفه را بسوی شام ترک کند، به منبر رفت و پس از بیان حقایق و توضیح این که مقصود از جنگ و نبرد با معاویه، احیا دین خدا و شریعت خاتم الانبیا و اقامه ی عدل و انصاف در روی زمین است، مردم را به جهاد و پیکار در راه حق دعوت  کرد.

 

ولی اصحاب«عبدالله بن مسعود» که «عبیده سلمانی» و یارانش نیز در بین آن ها بودند، به محضر مقدس امیرمومنان شرفیاب شدند و عرض کردند: یا امیرالمومنین! ما همراه شما حرکت می کنیم و سپاه و ارتش شما را رها نمی کنیم، ولی اردوی جداگانه ای می زنیم تا اعمال شما و مردم شام را بنگریم و با دقت بسنجیم، سپس با هر سپاهی که کاری برخلاف احکام و قوانین اسلام انجام داد می جنگیم.

حضرت نه تنها از سخنان آنان ناراحت نشد، بلکه اظهار خوشوقتی کرده و با آغوش باز پذیرفت و فرمود:

بصیرت و بینش در دین و علم به احکام و آداب شرع و سنت پیامبر خدا(ص) همین است. هرکس به این راضی و خشنود نباشد خائن و ستمکار است.

منبع

وقعه صفین، صفحه 15(به نقل از داستان های علوی، جلد دوم، داستان شماره 76)

 

 

 

 

 



::: جمعه 96/12/25::: ساعت 12:39 عصر


علما و دانشمندان موثق و مورد اعتماد ما، در کتب های اخبار، در باب فضائل و مناقب امیرمومنان(ع) نقل کرده اند: خداوند فرشتگانی را به صورت و شکل خاتم الانبیا، حضرا محمد(ص) و علی با ابی طالب(ع) و سایر ائمه هدی(ع) در آسمان ها آفریده است. داستان زیر شاهد بر این مدعی است.

از پیامبر عالیقدر اسلام(ص) نقل شده است که به اصحاب خویش فرمود:

شب معراج مرا در آسمان ها سیر می دادند، هنگامی که به آسمان چهارم رسیدم فرشته ای را دیدم که در منبری از نور نشسته و فرشتگان او را احاطه کرده اند.

گفتم: ای جبرئیل! این فرشته کیست؟

گفت: نزدیکش برو و سلامش کن.

رسول خدا(ص) فرمود: نزدیک او رفتم و سلام دادم، دیدم برادر و پسرعمویم، علی بن ابی طالب است!

به جبرئیل گفتم:ای جبرئیل! برادرم، علی، جلوتر از من به آسمان چهارم آمده است؟

جبرئیل گفت: نه، ولی چون فرشتگان علاقه و محبت بسیاری به علی دارند و از ندیدن آن حضرت ناراحت می شوند، به درگاه الهی شکایت کرده اند. خداوند متعال این فرشته را از نور علی به شکل آن حضرت آفریده تا فرشتگان به وسیله او انس بگیرند.

فرشتگان در هر شب و روز جمعه هفتاد هزار مرتبه آن بزرگوار را زیارت می کنند و خدا را سپاس و ستایش نموده، تقدیس و تنزیه می نمایند و اجر و پاداش آن را به محبان و دوستداران آن حضرت اهدا می کنند.

 

منابع

الخرایج و الجرایح، باب 16 ، صفحه 133.

داستان های علوی، جلد اول، داستان 52



::: پنج شنبه 96/12/24::: ساعت 10:10 صبح

   1   2      >

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 7
کل بازدید :17721
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لینک دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<