سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه خود را بشناسد به غیر خود آگاهتر است . [امام علی علیه السلام]

احادیث و روایات


امام صادق(ع) با بعضی از اصحاب برای تسلیت به خانه ی یکی از خویشاوندان می رفتند، در بین راه بند کفش امام صادق(ع) پاره شد، به طوری که کفش به پا نمی شد. امام کفش را به دست گرفته و پای برهنه به راه افتاد.

ابن ابی یعفور که از بزرگان صحابه ی آن حضرت بود فورا کفش خویش را از پا درآورد، بند کفش را باز، و دست خود را دراز کرد به طرف امام، تا آن بند را بدهد به امام تا امام با کفش برود و خودشبا پای برهنه راه را طی کند.

امام با حالت خشمناک روی خویش را از عبدالله برگرداند، به هیچ وجه حاضر نشد آن را بپذیرد و فرمود:

«اگر یک سختی برای کسی پیش آید، خود آن شخص از همه به تحمل آن سختی اولی است. معنا ندارد که حادثه ای برای یکنفر پیش بیاید و دیگری متحمل رنج بشود.»

منبع

 بحارالانوار ،جلد11، صفحه 117



::: سه شنبه 97/1/21::: ساعت 8:11 عصر


علی(ع) هنگامی که بسوی کوفه می آمد، وارد شهر انبار شد که مردمش ایرانی بودند.

کدخدایان و کشاورزان ایرانی خرسند بودند که خلیفه ی محبوبشان از شهر آن ها عبور می کند، به استقبالش شتافتند، هنگامی مرکب علی به راه افتاد، آن ها در جلو مرکب علی(ع) شروع کردند به دویدن. علی آن ها را طلبید و پرسید: «چرا می دوید، این چه کاری است که می کنید؟!».

- این یک نوعی احترام است که ما نسبت به امرا و افراد مورد احترام خود می کنیم. این سنت و یک نوع ادبی است که در میان ما معمول بوده است.

- « این کار شما را در دنیا به رنج می اندازد، و در آخرت به شقاوت می کشاند. همیشه از این گونه کارها که شما را پست و خوار می کند خودداری کنید. بعلاوه این کارها چه فایده ای به حال آن افراد دارد؟»

منبع

نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره27.



::: سه شنبه 97/1/21::: ساعت 5:58 عصر


مردی از سفر حج برگشته، سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای امام صادق تعریف می کرد، مخصوصا یکی از همسفران خویش را بسیار می ستود که، چه مرد بزرگواری بود، ما به معیت همچو مرد شریفی مفتخر بودیم، یکسره مشغول طاعت و عبادت بود، همینکه در منزلی فرود می آمدیم او فورا به گوشه ای می رفت، و سجاده ی خویش را پهن می کرد، و به طاعت و عبادت خویش مشغول می شد.

امام: «پس چه کسی کارهای او را انجام می داد؟ و که حیوان او را تیمار می کرد؟»

البته افتخار این کارها با ما بود. او فقط به کارهای مقدس خویش مشغول بود و کاری به این کارها نداشت.

- «بنابراین همه ی شما از او برتر بوده اید.»



::: سه شنبه 97/1/21::: ساعت 5:11 عصر


شخصی با هیجان و اضطراب، به حضور صادق«ع» آمد و گفت:

«درباره ی من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد، که خیلی فقیر و تنگدستم.»

امام: « هرگز دعا نمی کنم.»

- چرا دعا نمی کنید؟

«برای اینکه خداوند راهی برای اینکار معین کرده است، خداوند امر کرده که روزی را پیجویی کنید، و طلب نمایید. اما تو می خواهی در خانه ی خود بنشینی، و با دعا روزی را به خانه ی خود بکشانی!»

منبع

وسائل، چاپ امیربهادر، ج2، صفحه ی 529.



::: سه شنبه 97/1/21::: ساعت 4:50 عصر


رسول اکرم(ص) وارد مسجد(مسجد مدینه) شد، چشمش به دو اجتماع افتاد که از دو دسته تشکیل شده بود، و هر دسته ای حلقه ای تشکیل داده و سرگرم کاری بودند: یک دسته مشغول عبادت و ذکر و دسته ی دیگر به تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند، هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آن ها مسرور و خرسند شد. به کسانی که همراهش بودند رو کرد و فرمود: « این هر دو دسته کار نیک می کنند و پرخیر و سعادتمند». آنگاه جمله ای اضافه کرد:« لکن من برای تعلیم و دانا کردن فرستاده شده ام»، پس خودش به طرف همان دسته که به کار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت، و در حلقه ی آن ها نشست.

 

منبع

منیه المرید



::: سه شنبه 97/1/21::: ساعت 4:15 عصر

   1   2   3   4   5      >

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 8
کل بازدید :17737
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لینک دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<